نقد و بررسی
کتاب از حال بد به حال خوبدنیای روانکاوی کتابهای ارزشمند زیادی را در اختیار مردم گذاشته است. کتاب از حال بد به حال خوب یکی از کتابهایی است که توانسته است تغییر ایجاد کند. the feeling good hand book یک کتاب قدیمی است. این کتاب اولینبار در سال ۱۹۸۹ منتشر شد و نظرات بسیار زیادی را به خود جلب کرد. هرچند این روزها سالها از چاپ این کتاب گذشته و آثار بهروز زیادی در بازار عرضه شده است؛ اما از حال بد به حال خوب هنوز هم کارایی خود را حفظ کرده است.
کتاب از حال بد به حال خوب با موضوع شناخت درمانی نوشته شده است و در حقیقت با رویکرد افکار و احساسات شخصی به موضوع درمان ناراحتیهای روانی پرداخته است. این کتاب جالب در حقیقت یک سفر است. سفری که در آن شما خودتان را به چالش خواهید کشید تا شرایط بهتری را تجربه کنید.
کتاب از حال بد به حال خوب همانطور که از نامش پیداست یک راهنمای عملی برای عبور از حال بد و رسیدن به حال خوب است. این کتاب در حقیقت یک هندبوک شناخت درمانی است که به شما کمک میکند همه چیز را در زندگی خود زیرورو کنید. این کتاب در شش بخش و ۲۷ فصل نوشته شده است که در هرکدام یک موضوع مانند روحیه، اضطراب، افسردگی و … با جزئیات مورد بررسی قرار گرفته است. این کتاب پر از تمریناتی است که باید انجام دهید و به خودتان امتیاز بدهید تا دریابید از نظر روحی در چه شرایطی هستید سپس دوباره به کمک تمرینها و چالشهای کتاب میتوانید به مشکلات موجود فایق بیایید. این کتاب به شما کمک خواهد کرد مسائل را واضحتر و درستتر ببینید و احساسات خود را هم بهتر بشناسید. در حقیقت آنچه از حال بد به حال خوب برای شما انجام میدهد این است که افق دیدتان را گستردهتر میکند تا هم احساسات خود را بهتر بشناسید و درک کنید و هم نسبت به دیگران درک بهتری داشته باشید.
فروید معتقد بود که خشم فرونشانده میتواند تولید افسردگی کند. به اعتقاد او اشخاص ازآنجهت افسرده میشوند که ابزار خشم خود میهراسند. نگراناند که اگر خشم خود را بروز دهند مورد بیمهری و بیتوجهی دیگران واقع خواهند شد. به همین جهت این خشم را به دل میریزند و آن را متوجه خود میکنند. فروید معتقد بود که افسردگی نوعی بیزاری از خویشتن است که از خشم رویهم انباشته شده ناشی میشود.
شخصاً به بیمارانی که افسردگی آنها ناشی از خشم به دل ریخته باشد برخورد نکردهام و به نظریه فروید در این زمینه معتقد نیستم. هرچند هستند بسیاری که این نظریه او را قبول دارند. اما تجربههای بالینی مرا متقاعد ساخته که بهجای افسردگی این اضطراب و دلهره است که ناشی از خشم سرکوب شده و به دل ریخته شده است. اشخاصی که از اضطراب و حملات وحشت رنج میبرند، تقریباً همیشه درباره برخی از مسائل زندگی خود احساسات منفی ابراز نشده دارند. ممکن است کاملاً با احساسات آشنا نباشید؛ زیرا آنها را از ذهن خود میرانید. وقتی احساسات خود را انکار میکنید و از تضادهای مزاحم اجتناب میورزی، عصبی و هراسان میشوید.
0comments