نقد و بررسی
کتاب مسخکتاب «مسخ» نوشتهی «فرانتس کافکا» با ترجمهی «صادق هدایت» منتشر شده است. علاوه بر مسخ، داستانهای «گراکوس چکارچی»، «مهمان مردگان»، «شمشیر» و «در کنیسهی ما» نیز در این مجموعه ارائه شده است. فرانتس کافکا از نویسندگان برجستهی قرن بیستم به شمار میآید و مسخ یکی از مهمترین آثار اوست. در این داستان گرهگوار، بازاریاب جوانی است که به حشره عظیمی مبدل میشود. مسخ شدن قهرمان داستان به یک حشره را میتوان نماد زندگی پوچ و بیمعنا و مفهوم انسان امروز دانست که از زندگی خشک و بیروح مادی و ماشینزده امروزی به تنگ آمده و از خود بیگانه و مسخ میشود. با این جملهها وارد جهان داستان مسخ میشویم: «یک روز صبح، همین که گرهگوار سامسا از خواب آشفتهای پرید، در رختخواب خود به حشرهی تمام عیار عجیبی مبدل شده بود. به پشت خوابیده و تنش مانند زره سخت شده بود. سرش را که بلند کرد ملتفت شد که شکم قهوهای گنبد مانند دارد که رویش را رگههایی به شکل کمان تقسیمبندی کرده است. لحاف که به زحمت بالای شکمش بند شده بود، نزدیک بود به کلی بیفتد و پاهای او که به طرز رقتآوری برای تنهاش نازک مینمود جلوی چشمش پیچ و تاب میخورد. گرهگوار فکر کرد: چه بر سرم آمده؟ معهذا در عالم خواب نبود. اطاقش درست یک اطاق مردانه بود گرچه کمی کوچک، ولی کاملا متین و بین چهار دیوار معمولیش استوار بود. روی میز کلکسیون نمونههای پارچه گسترده بود – گرهگوار شاگرد تاجر بود که مسافرت میکرد – گراووری که اخیرا از مجلهای چیده و قاب طلایی کرده بود به خوبی دیده میشد.این کتاب را نشر “درقلم” به چاپ رسانده و در فروشگاه اینترنتی کتاب هافکو به فروش می رسد.
کتاب «مسخ» اثر «فرانتس کافکا» در اکتبر سال ۱۹۱۵ منتشر شده است. این کتاب داستان پسر خانوادهای به نام «گرگور سامسا» است که در پی جریانی نابهنگام و عجیب به اوج نومیدی و درماندگی میرسد. او به حشرهای زشت تبدیل میشود و در مواجهه با کابوسی قرار میگیرد که پیشتر هرگز نه دیده بود و نه شنیده بود. این پسر بازاریاب جوانی است که به دلیل این تغییر از خانواده و همراهانش طرد میشود و به انزوا پناه میبرد. «کافکا» در این داستان جامعهای را به تصویر میکشد که به دلیل ضعف و ازکارافتادگی «گرگور سامسا»، او را از سیستم حذف میکند درحالیکه او در تلاش برای همگامی زندگیاش با این اتفاق عجیب است.
کتاب «مسخ» اثر «فرانتس کافکا» یکی از مهمترین آثار ادبیات فانتزی قرن بیستم است و نویسنده طی این داستان فراموشی و ازخودبیگانگی را به تصویر میکشد. این اثر در برخی از دانشگاههای جهان تدریس میشود و «ولادیمیر ناباکوف» آن را تحسین کرد.
0comments