نقد و بررسی
از رنجی که میبردندشهر سنخواست از توابع شهرستان جاجرم از شهرهای فرهنگپرور خراسان شمالی است که جمعیّت آن براساس آخرین سرشماری در سال (۱۳۹۵) ۲۰۷۷ بوده است. کتاب پیش رو، روایت خاطرات مردم رنجدیدهی این دیار تاریخی است که علیرغم پیشینهی باستانی و غنای فرهنگی در سدههای اخیر به دلایل گوناگون از مظاهر ترقّی و پیشرفت محروم مانده است.
پیش از تألیف این کتاب، دو اثر دیگر به نامهای ‹‹سنخواست قدیم›› و ‹‹فرهنگ امثال مردم سنخواست›› توسّط نگارنده دربارهی شهر سنخواست چاپ و منتشر گردید که تألیف کتاب ‹‹سنخواست قدیم›› ثمرات و برکات فراوانی را برای اینجانب در پی داشت. اولین ثمره و برکت ‹‹سنخواست قدیم›› این بود که راهگشای نگارش و چاپ کتاب ‹‹فرهنگ امثال مردم سنخواست›› شد که دو سال قبل از تولّد ‹‹سنخواست قدیم›› در سال (۱۳۹۸) به چاپ رسید.
در هنگام نگارش ‹‹سنخواست قدیم›› با توجّه به موضوعات کتاب، یک فصل به ضربالمثلهای رایج در گویش سنخواستی اختصاص یافته بود که خوشبختانه با پیشنهاد دوست و همشهری عزیزم جناب آقای دکتر هادی اکبرزاده مواجه شدم. ایشان نیز به طور جداگانه مثلهای فراوانی را گردآوری کرده بودند. پس از همکاری با ایشان، گردآوری و تحقیق پیرامون ضربالمثلهای رایج در شهر سنخواست با دقّت و جدّیّت بیشتری ادامه یافت و منجر به نشر اثری مستقل در این زمینه گردید. به دلیل استقبال شایان علاقهمندان به فرهنگ عامّه، این کتاب، یک سال پس از انتشار با ویرایش جدید و افزودن صد مثل دیگر در سال (۱۳۹۹) به چاپ دوّم رسید.
دوّمین کتابی که از قِبَل ‹‹سنخواست قدیم›› گردآوری و تدوین گشته است؛ همین کتاب حاضر است که تقدیم شما خوانندگان ارجمند میگردد. ایدهی نگارش این کتاب که نامش از مجموعهی داستانی ‹‹از رنجی که میبریم›› جلال آل احمد برگرفته شده نیز هنگامی به ذهنم رسید که مشغول گردآوری مستندات و انجام مصاحبه برای نگارش ‹‹سنخواست قدیم›› بودم. در طول مصاحبههایی که با همشهریان عزیزم داشتم؛ خاطرات جالبی از آنها میشنیدم؛ خاطراتی که به فراخور موضوعات، قابل گنجاندن در آن اثر نبود، ولی هر کدام از آن خاطرات میتوانست به یک داستان کوتاه جالب و خواندنی تبدیل شود. داستانهایی از رنج و درد و کمبودهای مردم این منطقه که امکان داشت درگذر زمان فراموش گردد. بنابراین برای ثبت این خاطرات دست به کار شدم و خاطرات مصاحبهشوندگان را با دقّت و ذکر جزئیات ضبط نمودم تا در فرصت مناسب بتوانم روی آنها کار کنم و آنها را در قالبی که برای شنونده و خواننده دارای جذّابیّت بیشتری باشد، به رشتهی تحریر درآورم.
اگر چه بر اساس تقسیمات کشوری از سال (۱۳۷۹)، سنخواست جزو مناطق شهری محسوب میشود، امّا با توجّه به زمان وقایع و رخدادها که مربوط به دهههای چهل، پنجاه و شصت شمسی است؛ این خاطرات در فضای روستایی اتّفاق افتاده است. از میان خاطرات بازنویسی شده در این مجموعه، چند خاطره در ارتباط با روستای ‹‹گزنظر›› واقع در هشت کیلومتری سنخواست است که در حال حاضر کاملاً متروکه و از حدود سه دهه قبل خالی از سکنه گردیده است.
با توجّه به درخواست مصاحبهشوندگان و در جهت حفظ حرمت و امانت، نام شخصیّتها و اسامی ذکر شده در داستانها به جز مرحوم حاج عبّاسقلی امینی، همسرش مرحومه بیبیخانم زیبایی، مرحوم حاجی شیرخان و مرحوم بهادرخان غیرواقعی و مستعار است.
بر خود واجب میدانم که از زحمات جناب آقای دکتر محمّدرضا عبدی که در تمام تألیفات نگارنده، راهنمای بنده بودهاند و در این کتاب نیز زحمت ویراستاری را متقبّل شدند؛ سپاسگزاری نمایم. همچنین شایسته است از همسر مهربانم که همیشه مشوّق بنده دراین مسیر بودهاند، کمال تشکر را داشته باشم.
در پایان بر خود لازم میدانم از کلّیهی همشهریان عزیزی که زحمت مصاحبه را پذیرا گشتند و صبورانه با کمال خوشرویی، خاطرات خود را برای بنده تعریف کردند؛ تشکر و قدردانی نمایم. ضمن پاسداشت و گرامیداشت یاد و خاطرهی راویان عزیز درگذشته: مرحوم علی اصغر محمّدپور، مرحوم امانالله نیکدل به ویژه مادربزرگ عزیزم مرحومه حاجیه طوبی صمدی، با آرزوی روزهایی سرشار از شادی و موفّقیّت برای مردم سرزمینم، ارادت قلبی و سپاس صمیمانهی خود را تقدیم میکنم به راویان عزیز آقایان و خانمها: محمّدتقی ابراهیمی، حاج اسماعیل امینی، حاج علی امینی، حاج محمّد امینی، عزیزالله بهشتی، احمد جهانی، تقی رضایی، علیرضا ساعدی، حاج علیاکبر شفیعآبادی، مسلم شفیعآبادی، علی صمدی (حاج صمد)، مجید عبدی، محمّد عبدی، حاج رمضان مسعودی، سید باقر میری، سید جعفر میری، حاجیه صغری مینباشی وعزیز یحیایی که در این مجموعه روایتگر خاطرات آنها بودیم.
0دیدگاه