نقد و بررسی
کتاب انتظارش را نداشتماتفاقات بد هر روز در حال رخ دادن هستند. خیلی از این اتفاقات را به مرور زمان به فراموشی میسپاریم اما بعضی از رخدادها هرگز نه از یاد میروند و نه میتوانیم با آنها کنار بیاییم و به اصطلاح این افکار و خاطرات مانند خوره بر جانمان میافتند. اما واقعا راهکاری وجود ندارد تا از بند این رشته افکار خلاصی پیدا کنیم؟ این افکار مسموم میتوانند تمام عمر با ما باشند و و روان ما را بیمار کنند. تمام ما احساساتی مانند ترس، غم و خیانت را تجربه میکنیم اما مهم این است که بتوانیم بعد از این تجربهها از دوران پس از آن به خوبی و شادی گذر کنیم.

ریچل هالیس را اغلب با کتابهای انگیزشی و تفکر مثبتش میشناسیم. نویسندهای که در کتابهایش از سبک زندگی شاد صحبت میکند اما اینبار در کتاب اصلا انتظارش رو نداشتم، مخاطبان خود را شگفتزده کرده و درمورد شکستها و اتفاقات ناخوشایند زندگی خودش میگوید. مسائلی که از تجربه کردن آنها راضی و خوشحال نیست اما باید یاد بگیرد که با آنها به درستی کنار بیاید. در کتاب انتظارش را نداشتم، همگام با نویسنده راه حلهایی را که خودش به آنها رسیده و ترفندهایی را که خودش بهکار گرفته، برای رهایی از افسردگی و یأس ناشی از مشکلات و شکستهای زندگی و کنترل احساسات، هیجانات و واکنشها نسبت به اتفاقات تلخ را یاد میگیریم. او بهانههای دلخوشی را به شما یادآوری میکند و به شما میگوید که چگونه ذهن و قلب و روح ترک خوردهتان را جمع و جور کنید.
در این کتاب نویسنده در تلاش است تا به مخاطب خود یاداوری کند که هیچ چالشی در زندگی اعم از جدایی از همسر، از دادن عزیزان و … نباید شما را در مسیر موفقیت و پیشرفتان متوقف کند. باید یاد یگیرید که خودتان مرحم زخمهایتان باشید تا هرچه سریعتر به حالت نرمال روانی و شرایط عادی زندگی برگردید. ضعیف نباشید، نترسید، از ناکام ماندن پرهیز کنید، از درد فاصله نگیرید؛ بلکه دردها را بپذیرید و از مشکلات عبور کنید.
کتاب انتظارش را نداشتم، روایتی حقیقی از زندگی نویسنده است که با قلم و لحنی صمیمی به شما درس زندگی میدهد و یاد میدهد که چگونه در زندگی فردی و اجتماعی رشد کنید و ارزش این زندگی را بیشتر بدانید
0دیدگاه